عملیات کرکس

✔️ این داستان پلیسی ـ جنایی، مربوط به اعمال جاسوسان فاشیست گروه موسوم به "کرکس" است که رئیسشان به همین نام خطاب می‌شود. نقش پلیسی به نام "کانون" در از بین بدن کرکس و افراد مسلح او در این داستان، روایت گردیده است.

در ابتدای داستان چنین می خوانیم:
مارسل کومب با کامیون خود در بزرگراهی که از شهر کوچک فان هیل میگذشت رانندگی میکرد. آلن گارتز همکار چند ساله او در حالیکه سرش را به پشتی صندلی تکیه داده بود، چرت میزد. همینکه مارسل از سرعت کامیون کم کرد، آلن چشمانش را باز نمود و پس از نگاهی به جاده باریکی که اطراف آن را درخت پوشانده بود، با تعجب پرسید:
- چرا راه را عوض کردی؟
مارسل لبخندی زد و گفت:
- امروز سیلوی مرخصی دارد و می توانم او را ببینم...